آمادهاید که قدم دیگری برای استارت آپ خودتان بردارید؟ اگر از مرحله هنر فروش و بیزینس پلن رد شدهاید پس وقتش رسیده که وارد مرحله بازاریابی استارت آپتان بشوید!
بازاریابی یک استارت آپ میتواند آن را از فرش به عرش ببرد و برعکس! یک زمانی بود که شما اگر فقط یک مغازه میساختید مردم میآمدند و نیازی به تبلیغ و بازاریابی نبود اما الان دیگر غولی به اسم اینترنت این معادله را به هم ریخته است! پس در حضور این غول چگونه میتوانید استارت آپ خودتان را بدون نیاز به سرمایههای کلان بازاریابی کرده و نتیجه هم بگیرید؟
اصلا یادتان نرود که بازاریابی موفق یک پیش نیاز حیاتی دارد و آن پیش نیاز هم داشتن یک محصولِ مفید است! یک بازاریاب حرفهای میتواند یک قطعه یخ را به یک اسکیمو بفروشد اما بدون داشتن محصولی که مشکلی را حل کند، آن اسکیمو دیگر خریدش را تکرار نخواهد کرد! متوجه منظورم شدید؟ میخواهم بگویم که همه کارهایی که برای استارت آپ خودتان انجام میدهید در صورتی موفقیت آمیز خواهند بود که محصولِ شما مفید و کارآمد باشد.
هدف بازاریابی این است که فروش را غیرضروری بکند!
پیتر دراکر (نویسنده)
مشتری و بازار خودتان را تعریف کنید!
ما این مراحل را قبلا در بخشهای قبل این مطلب باهم مرور کردیم اما چون خیلی مهم هستند بهتر است که یک بار دیگر هم به یاد بیاوریم: اول باید مطمئن بشوید که ایده شما باعث حل شدن یک مشکل یا آسانتر شدن یک کار بشود. اگر از این مطمئن هستید باید مشتریهایی به دست بیاورید که حاضر باشند برای ایده شما پولی بپردازند. اگر این مشتریها را به دست آوردید الان وقتش است که در مورد این مشتریان تا جایی که میتوانید اطلاعات به دست بیاورید.
معمولا اکثر کارآفرینان این توهم را دارند که محصولشان به درد صد درصد افراد میخورد و برای همه مفید است اما در حقیقت، تقریبا همه ایدهها یک جمعیت خریدار مشخصی دارند که سود اصلی بازار را تعیین میکنند! پس خیلی مهم است که شما این جمعیت خریدار را شناخته و در مورد آن اطلاعات به دست بیاورید تا بتوانید محصول یا خدمت خودتان را به طرز موثری بازاریابی کنید. چقدر این قضیه مهم شد! یعنی میتوانم بگویم که در این مرحله، شناختن مشتری برای استارت آپ شما از نان شب هم واجبتر است!
اگر بخواهید استارت آپ خودتان را برای همه بازاریابی بکنید هم سرمایه و هم زمان خیلی زیادی را از دست دادهاید. کلید موفقیت این است که یک بازار مشخصی برای خودتان شناسایی کرده و روی آن سرمایه گذاری بکنید (یادمان باشد که مطلب تمام شد این جمله را با آب طلا بنویسیم). شناختن بازار این امکان را به شما میدهد که بدانید کارتان را از کجا شروع کنید. البته این فقط یکی از جوانبی است که شما باید در نظر بگیرید (و مهمترین جنبه) ولی مسائل دیگری هم هستند که باید فکری برایشان بکنید!
اندازه و ثروت بازارتان را بسنجید!
تعداد افرادی که احتمال مشتری شدن را دارند (یا همان اندازه بازار) خیلی خیلی مهم است! چرا؟
- اندازه بازار مشخص میکند که آیا ایده شما ارزش دنبال کردن دارد یا نه! چون اگر اندازه بازار شما خیلی کوچک باشد ممکن است با شکست مواجه بشوید
- سرمایه گذران معمولا روی استارت آپهایی سرمایه گذاری میکنند که اندازه بازار منطقیای داشته باشند. منظورم از منطقی این است که قرار نیست استارت آپ شما همان اول میلیون ها طرفدار داشته باشد بلکه اندازه بازار شما باید با اهمیت و ارزش استارت آپ شما همخوانی داشته باشد.
همچنین خیلی مهم است که سرمایه گذار شما از آمار و ارقام دقیق بازار شما اطلاع داشته باشد و بداند که حدودا چند نفر در این بازار جا دارند و آیا این تعداد میتواند سودآور باشد یا نه.
سرمایه گذاران معمولا زمانی که گزینهها و پیشنهادهای مختلف سرمایه گذاری را کنار هم گذاشته و مقایسه میکنند یکی از معیارهایشان هم “اندازه بازار” است و این رقم تاثیر زیادی روی تصمیم سرمایه گذاران دارد. نیازی نیست شما یک ریاضیدان باشید تا بدانید که هر چه تعداد مشتریان بالقوه بیشتر باشد شانس کسب سود هم بیشتر میشود! استارت آپ هایی که بازارهای کوچکی را مورد هدف خودشان قرار دادهاند در متقاعد کردن سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری معمولا به مشکل میخورند چون سرمایه گذاران فکر نمیکنند که بازارهای کوچک بتوانند سود خوبی داشته باشند.
علاوه بر اندازه بازار، خیلی مهم است بدانید که چه نوع پولی در این بازار رایج است و به اصطلاح جریان مالی این بازار چگونه است. خیلی راحتتر بگویم، آیا این افراد تمایلی برای خرج کردن پول دارند؟ چقدر؟ آیا این مبلغ ارزش این را دارد که ایده عملی شده و روی آن سرمایه گذاری بشود؟
با ارزش پیشنهادی وارد رقابت بازار بشوید!
در بعضی بازارها انقدر فرصت زیاد است و اندازه بازار بزرگی دارند که کلی رقیب وارد آن شدهاند و رقابت بالایی دارند. در چنین بازارهایی شما و استارت آپ شما چه سهمی دارید؟ آیا استارت آپ شما به قدری قوی خواهد بود که از بین این همه رقیب عبور کرده و برجسته بشود؟ آیا استارت آپ شما میتواند بازار را به دست بگیرد؟
کلید ورود به بازارهای شلوغ و پررقابت، ارزش پیشنهادی است. حالا ارزش پیشنهادی چیست؟ بگذارید مفهوم ارزش پیشنهادی را خیلی سریع و ساده برایتان باز کنم. شما یک ایده دارید و میخواهید خدمت یا محصولی را تحویل جامعه بدهید. این قضیه دو رو دارد: یک روی قضیه شما و سرمایه گذار شما هستید که باید نسبت به زمان و هزینهای که روی این ایده صرف کرده اید سودی هم به دست بیاورید. روی دیگر قضیه مشتریان شما هستند که باید از پول خرج کردن روی ایده شما سودی ببرند یا مشکلشان حل بشود. اگر این دو روی یک سکه به تعادل برسند میتوانید بگویید که ایده شما ارزش پیشنهادی بالایی دارید: بعنی ارزش زیادی به هر دو طرف پیشنهاد میدهد.
دنبال یه کار پر درآمد از اینترنتی؟
برای مشاوره رایگان، همین الان با ما تماس بگیرید.
تکرار پذیری، قابل ردیابی و قابل اندازه گیری: سه ویژگی مهم یک استارت آپ موفق
مدتی است که ایده “هک رشد” توجه زیادی را در دنیای بازاریابی به خودش جلب کرده است. این عبارت معمولا برای افرادی استفاده میشود که تلفیقی از یک بازاریاب و توسعه دهنده هستند و برای اولین بار هم در حوزه استارت آپ های تکنولوژی استفاده شده است. البته هیچ اجباری هم وجود ندارد که یک هکر رشد (کسی که هک رشد انجام میدهد) حتما باید یک توسعه دهنده باشد.
هکر رشد کسی است که شمالِ واقعی نقشهاش (هدفش) رشد باشد!
شان اِلیس (هکر رشد)
خب اصلا این هک رشد یعنی چه؟ چه کاری برای ما انجام میدهد؟ چرا ما در استارت آپ خودمان به یک هکر رشد نیاز داریم؟ یکی از مهمترین کارهایی که یک هکر رشد در استارت آپ انجام میدهد این است که اطلاعات موجود را بررسی کرده و روی مشتریان و کاربرها اِعمال میکند تا رضایت آنها را بیشتر کند و همچنین بتواند مشتریهای بیشتری جذب کند. این کار اخیرا خیلی راحت شده است. میدانید چرا؟ چون دیگر دنیا عوض شده است! زمانی همه محصولات فیزیکی بودند (مثلا یک کتاب یا یک ابزار) ولی الان اکثر محصولات به چند خط کد برنامه نویسی تبدیل شدهاند و به عنوان یک نرم افزار یا یک وبسایت با امکانات مشخص در اختیار مشتریان قرار میگیرند.
استارت آپ خودتان را ردیابی بکنید!
یکی از این امکانات دیجیتالی که در اختیار صاحبان استارت آپ ها است و خیلی میتوانند با استفاده از آن راه پیشرفتشان را باز کنند، ابزار ردیابی (آنالتیک) است. بگذارید خیلی ساده و راحت بگویم: این ابزارها برای بررسی آمار و ارقام درست شده اند. حالا یعنی چه؟ فرض کنید شما یک وبسایت دارید و میخواهید بدانید که روزانه چند نفر وارد وبسایت شما شدند، چه جنسیتی داشتند، در چه بازه سنی بودند و هر کدام چقدر زمان در وبسایت شما سپری کردند. همه این آمار و حتی موارد بیشتر از این را ابزار تحلیلی آمار (یا همان ابزار آنالتیک) به شما میدهند.
حالا این قضیه چه ربطی به استارت آپ دارد؟ اگر یادتان باشد گفتیم که کسب اطلاعات مشتری الان از نان شب هم واجب تر است. یعنی به عبارت دیگر باید آمار مشتریهای خودتان را داشته باشید! و چه ابزاری بهتر از ابزار آنالتیک برای جمع کردن اطلاعات و آمار؟ حالا متوجه مطلب شدید؟ اگر در شبکههای اجتماعی یا وبسایت خودتان از ابزار آنالتیک استفاده بکنید خیلی راحت خواهید دید که اکثریت ترافیک وبسایت شما از کجا آمده است. این کار هم باعث میشود بدانید که روی چه گروه یا گروههایی بیشتر تمرکز و سرمایه گذاری بکنید.
حتما بخوانید: پارادوکس انتخاب: گزینههای کمتر یعنی مشتری و فروش بیشتر!
یکی از این ابزارهای آنالتیک و تحلیلی که خیلی راحت میتوانید با آن کار کنید گوگل آنالیتیک است. اگر قبلا با این ابزار آشنایی دارید که تبریک میگویم چون کارتان در این بخش کمی راحت تر است. اما اگر قبلا از ابزار گوگل آنالیتیک استفاده نکردهاید و یا حتی هیچ چیزی در مورد آن نشنیدهاید اصلا نگران نباشید چون ما فکر آنجا را هم کردهایم برای شما! فقط کافی است روی کاملترین راهنمای گوگل آنالیتیک برای افراد مبتدی کلیک کرده و شروع به خواندن کنید تا بعد از چند دقیقه کار با ابزار گوگل آنالتیک را یاد بگیرید!
حتما حتما به این نکته توجه داشته باشید که این ابزارها نیازمند این هستند که چند خط کد برنامه نویسی را روی نرم افزار یا وبسایت شما وارد کنند. شما حتما مطمئن بشوید که اضافه کردن این کدها و استفاده از این ابزارها سرعت شما را پایین نیاورده و چیزی از ارزشهای شما کم نمیکند چون اگر چنین اتفاقی بیفتد در حقیقت شما بیشتر دارید متحمل ضرر میشوید!
برای اینکه از این ابزار بهترین استفاده را بکنید حتما برای خودتان شاخص موفقیت تعیین کنید. حالا شاخص موفقیت یعنی چه؟ بگذارید با مثالی کوتاه برایتان توضیح بدهم. فرض کنید شما برای استارت آپ خودتان یک پیج اینستاگرام ساختهاید و اخبار و اطلاعات خودتان را آنجا به اشتراک میگذارید. حالا شما از کجا میدانید که پستهای شما محبوب هستند؟ برای این کار یک شاخص برای خودتان تعیین میکنید و میگویید که مثلا اگر فلان پست بین 100 تا 250 لایک و 40 الی 60 کامنت بگیرد یعنی محبوب است. پس این ارقام برای شما یک نوع شاخص برای تعیین موفقیت شما هستند. همین کار را میتوانید با استفاده از ابزار آنالیتیک در مورد ترافیک وبسایت خودتان استفاده کنید.
کارهای موفقیتآمیز را تکرار بکنید!
اگر محصول یا خدمت استارت آپ شما به شکلی است که برای فروش نیاز به فروشنده و بازاریاب دارد باید رفتار بازاریاب و فروشندههای خودتان را بررسی کرده و ببینید که چه تکنیکها و رفتارهایی نتیجه بهتری داشتهاند. سپس اگر قصد اضافه کردن یا تعویض بازاریابان خودتان را داشتید باید بتوانید همین رفتارها و تکنیکها را به آنها آموزش بدهید تا موفقیتهای قبلی شما تکرار بشوند.
در کل سعی کنید ببینید که چه چیزی روی مشتریها بیشتر از همه جواب میدهد و تا جایی که نتیجه مثبتی میگیرید همان را تکرار بکنید.
اگر برای استارت آپ خودتان وبسایت دارید یا اصلا استارت آپ شما یک وب سرویس یا نرم افزار است، سعی کنید میزان ترافیک خودتان را در چند دوره بررسی کرده و الگویی برای آن مشخص کنید. مثلا اینکه در چه ماه هایی از سال ترافیک وبسایت شما بیشتر میشود یا در چه ساعاتی از شبانه روز افراد بیشتری به وبسایت شما مراجعه میکنند. این ارقام همگی میتوانند در تصمیم گیری و سرمایه گذاری شما نقش مفیدی داشته باشند.
استارت آپتان را اندازه بگیرید!
به نظرتان وقتی میگوییم که استارت آپ باید قابل اندازه گیری باشد دقیقا منظورمان چیست؟ میتوانید حدس بزنید؟ احتمال زیاد درست حدس زدهاید. شما باید استارت آپتان را طوری مدیریت کنید که حساب و کتاب تمام هزینههای آن را داشته باشید.
البته این کار اصلا نیازی به هیچ توضیح بیشتری ندارد چون منطقی ترین کار هم همین است اما ممکن است این قضیه نتایجی داشته باشد که به فکر هر کسی نرسد! مثلا اگر شما تمام حساب و کتاب استارت آپ خودتان را بصورت دقیق داشته باشید و بتوانید با ارائهای خوب آن را به یک سرمایه گذار نشان بدهید احتمال اینکه بتوانید سرمایه خوبی از او بگیرید خیلی افزایش پیدا میکند.
از اهرم شبکههای اجتماعی استفاده کنید!
دیگر همه چیز بازاریابی یک کسب و کار دست شبکههای اجتماعی افتاده است! الان دیگر تعداد کسب و کارها و استارت آپهایی که میخواهند از طریق شبکههای اجتماعی به مشتریان دسترسی پیدا کنند روز به روز دارد بیشتر میشود و این یعنی زنگ خطر برای شما. چرا؟ چون شما باید چیزی داشته باشید که از بین این همه رقیب و صدا عبور کرده و صدای خودتان را به گوش مشتریهایتان برسانید. اما خبر خوبی هم برای شما دارم! اگر به اندازه کافی خلاق باشید و بتوانید آمار و ارقام شبکههای اجتماعی را درک بکنید قطعا خیلی سریعتر و راحتتر به هدف خودتان خواهید رسید.
یکی از اشتباهاتی که کارآفرینان در ابتدای کارشان مرتکب آن میشوند این است که فکر میکنند باید به تمامی کانالها و شبکههای اجتماعی مسلط باشند. حتما این مسئله یادتان باشد که شبکههای اجتماعی مختلف افراد مختلفی را به خودشان جذب میکنند و مخاطب خاص خودشان را در دست دارند. حالا شما باید دقت کنید که بهترین کانال یا شبکه اجتماعی را برای خودتان انتخاب کنید: شبکهای که بیشتر از بقیه شبکهها مناسب شما باشد. در مقاله بازاریابی شبکههای اجتماعی گفتیم که چگونه بهترین شبکه برای کسب و کارتان را پیدا کنید.
شبکههای اجتماعی یکی از بهترین ابزارها برای درگیر کردن و جلب توجه مشتری است. نکته مهمی که باید یادتان باشد این است که در این شبکه ها نباید برای مشتریان خودتان حرف بزنید بلکه باید با یکدیگر حرف بزنید. یعنی اینکه مثل یک رادیو عمل نکنید که فقط حرف بزنید بلکه با مشتریهای خودتان وارد مکالمه و تعامل بشوید.
سعی کنید داستان برند خودتان را برای مشتری هایتان تعریف کنید. اگر با این داستان بتوانید نظر مشتریهایتان را جلب کرده و آنها را درگیر کنید آن ها رابطهای نزدیکتر و مثبتتر با برند شما خواهند داشت و حتی میتوانند سکوی تبلیغ جدیدی و بدون هزینهای برای شما باشند. مطالعهای که در این زمینه انجام شده است نشان میدهد که 78 درصد از کاربران شبکههای اجتماعی گفتهاند که پست های برندها در شبکه های اجتماعی تصمیمشان برای خرید را از حد متوسط تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است.
یک داستان عالی درست است. نه بخاطر اینکه یک سری اتفاق را بازگو میکند بلکه به این خاطر که منسجم و حقیقی است. مشتریها در تشخیص بی انسجامیهای داستان بازاریابان خیلی تیز هستند و بازاریابان نمیتوانند با هر داستانی پیش مشتریان بروند…در نتیجه هیچ بازاریابی در بیان داستان موفق نیست مگر بازاریابی که استحقاق بیان آن داستان را داشته باشد (داستانش حقیقی و منسجم باشد).
سث گودین
افراد را به عمل دعوت کنید! (فراخوان عمل)
هدف شما از انجام همه این کار ها رسیدن به فروش است. ممکن است شما محصولتان را پیش صدها نفر ارائه داده و سرنخهای زیادی به دست بیاورید. اما مسئله اصلی این است که چطور این سرنخ ها را به مشتری تبدیل بکنید تا از شما خرید بکند! برای این که این کار را راحت انجام بدهید لازم است که استارت آپ شما فراخوان عمل (call to action) قوی و تاثیرگذاری داشته باشد.
حتما بخوانید: لینکدین چیست؛ راهنمایی برای بزرگترین شبکه کاری دنیا
میدانید که فراخوان عمل جیست؟ یا به چه دردی میخورد؟ اگر اطلاع ندارید بگذارید من بگویم: شما برای استارت آپ خودتان کلی کار انجام میدهید و انتظار دارید که مردم هم در برابر کارهای شما واکنشی از خودشان نشان بدهند تا بدانید که به هدفتان نزدیک میشوید. درست است؟ این واکنش را از چه راه هایی میتوانید به دست بیاورید؟ مثلا میتوانید یک مسابقه بگذارید و به یک سری جایزه بدهید. یا یک کد تخفیف طراحی کرده و بگویید که اگز تا (مثلا) 3 روز از شما خرید کنند 30 درصد تخفیف دارند. یا اصلا از مشتریهای خودتان خیلی مستقیم خواهش میکنید که نظراتشان را در وبسایت یا در نظرسنجی برای شما بنویسند. تمامی این ها نمونههایی از فراخوان عمل هستند.
پس در کل فراخوان عمل ابزاری است که شما از طریق آن کاربر یا مشتری خودتان را وادار به نشان دادن واکنش میکنید. البته وادار کردن نه به این معنی که اجبار میکنید بلکه پیشنهادی به آنها میدهید که خوششان آمده و گفته شما را انجام میدهند.
فراخوان عمل باید یکی از برجستهترین و مشخص ترین قسمت های وبسایت، بسته یا بنر شما باشد. به عبارت دیگر اگر شما چندین متر با محصول یا کمپین خودتان فاصله داشته باشید و از آن فاصله چشمان خودتان را تیز بکنید باید بتوانید فراخوان عمل خودتان را دیده و تشخیص بدهید!
چگونه فراخوان عمل جذاب و موثر بنویسیم؟
از آنجایی که فراخوان عمل بخش بزرگ و مهمی از جذب مشتری است تصمیم گرفتیم که راهکارهایی برای شما آماده کنیم تا با استفاده از آن ها بتوانید یک فراخوان عمل جذاب بنویسید.
- ارزش محصولتان را مشخص کنید! چرا باید یک کاربر روی فراخوان عمل شما کلیک کرده و به گفته شما عمل بکند؟ اگر کاربر جواب این سوال را نداند احتمال اینکه فراخوان شما را قبول کند خیلی کم است. همیشه سعی کنید بصورت واضح و جذاب به کاربر نشان بدهید که اگر فراخوان شما را قبول کند چه سودی به دست خواهد آورد.
- حس فوریت ایجاد کنید! سعی کنید برای فراخوان خودتان یک بازه زمانی یا یک ضرب العجل تعیین کنید. این کار این حس را در کاربر به وجود میآورد که دارد یک فرصت محدود را از دست میدهد و اگر همین الان اقدام نکند دیگر شانسی نخواهد داشت. این تکنیک در طول زمان همیشه نتیجه مثبتی داشته است!
- طراحی خودتان را هوشمندانه انجام بدهید! سعی کنید که جنبه های مهم و جذاب فراخوان شما بیشتر از بقیه بخشها دیده شوند. اگر فراخوان شما در معرض دید بیشتری باشد احتمال اینکه کلیک بیشتری روی آن انجام شود خیلی بیشتر میشود!
- نظرسنجی بکنید! قبل از اینکه طرح نهایی فراخوان خودتان را آماده کرده و منتشر کنید سعی کنید نسخههای مختلفی از آن را هم تهیه کنید. شما میتوانید این نسخههای مختلف را به افراد مختلف نشان داده و ببینید که تاثیر کدام یک بیشتر است. یا اینکه حتی میتوانید در شبکههای اجتماعی مختلف از فراخوان های مختلفی استفاده کرده و ببینید که کدام یک از این فراخوانها توانستهاند ورودی بیشتری برای شما بگیرند.
یک قدم دیگر نزدیکتر شدیم…!
بازاریابی هم میتواند استارت آپ را به موفقیت برساند و هم میتواند آن را با خاک یکی کند! اما به لطف وجود هک رشد و دنیای اینترنت، این کار دیگر خیلی هوشمندانهتر و آسانتر شده است. گذشته از آن دنیای اینترنت پیچیدگیهای خودش را هم دارد چون تعداد تقریبا بینهایتی از راه ها و روش ها را پیش روی شما میگذارد و این شمایید که باید بهترین گزینه را انتخاب بکنید.
پس بین این روش ها باید آن دستهای را انتخاب کنید که تکرار پذیر، قابل ردیابی و قابل اندازه گیری باشند. اینها همگی از ویژگیهای مسیر درست استارت آپ شما هستند! یک بخش دیگر از مجموعه استارت آپ تمام شد و شما هم یک قدم به هدفتان نزدیکتر شدید. نظرتان چیست؟ اگر نظری دارید حتما به ما هم بگویید و البته منتظر سریهای بعدی استارت آپ باشید.