در قسمتهای قبلی راهنمای جامع هک رشد، با مفهوم هک رشد آشنا شدیم. همچنین، با ویژگیها و وظایف یک هکر رشد نیز آشنا شدیم. در قسمت سوم از سری مقالات هک رشد، به مراحل اجرای هک رشد میپردازیم و هر کدام را به تفصیل توضیح میدهیم.
وقتی هکرهای رشد میخواهند شرکت یا استارتاپ خود را رشد دهند، آگاهانه یا ناآگاهانه، در ذهنشان یک فرایند مشخص را برای اجرای هک رشد در نظر میگیرند. در این مقاله قصد داریم روند شکلگیری این فرایند را بررسی کنیم. لازم به ذکر است که این گامهای ششگانهی فرایند هک رشد بسیار ضروری و مهم هستند، بنابراین مسئولیت غفلت از آنها در خلق رشد، با خود شماست!
پیشنهاد میکنیم که برای بررسی و اجرایی کردن این گامها یک چکلیست داشته باشید. ما معتقدیم همانطور که جراحان، خلبانان و رهبران برای انجام تکتک وظایف و کارهای خود نیاز به چکلیست دارند، یک هکر رشد هم بدون چکلیست، کار چندانی از پیش نخواهد برد. چکلیست باعث میشود از ارتکاب اشتباهات پرهزینهای که به راحتی قابل اجتناب هستند، جلوگیری کنیم.
گام اول: اهدافی معقول تعیین کنید
همه چیز با تمرکز بر یک هدف مشخص، معقول و قابل دستیابی شروع میشود. اهمیت این مسئله در این است که ممکن است حواس هکر رشد به راحتی منحرف شود و دامنهی تمرکز خود را به طرز غیرقابل کنترلی گسترش دهد. بله، هدف کلی شما رشد است، اما اگر نتوانید این هدف والای خود را به اهدافی کوچک و قابل دستیابی تبدیل کنید، هرگز به هدف نهایی خود نخواهید رسید.
فرض کنیم محصولی دارید و میخواهید کاربران فعال روزانه (DAU) را افزایش دهید، اما این هدف بیش از حد کلی است. بنابراین، تصمیم میگیرید روی نرخ حفظ کاربران موجود تمرکز کنید زیرا این کار DAU (یا همان Daily Active Users) را افزایش میدهد، اما حفظ کاربران هم هدف بزرگ و گستردهای است. پس تصمیم میگیرید فقط به کاربران فعلی کمک کنید که محتوا تولید کنند زیرا آمار شما نشان میدهد وقتی شخصی در محصول (وبسایت، اپلیکیشن و …) به تولیدکنندهی محتوا (و نه فقط مصرفکننده) بدل میشود، فعالیتش نیز در محصول شما بیشتر خواهد بود. تولید محتوا، منجر به حفظ کاربر میشود که آن هم به نوبهی خود منجر به افزایش DAU میشود. بنابراین، تصمیم نهایی این میشود که هدف خود را افزایش دو برابری تولید محتوا قرار دهید.
- هدف بیش از حد گسترده: افزایش کاربران فعال روزانه (DAU)
- هدف متناسب و معقول: افزایش دو برابری تولید محتوا توسط کاربران
بسیاری از افراد برای محدود و کوچک کردن هدف خود به مشکل برمیخورند. در اینجا قاعدهی کلیدی این کار (که تصور میکنم درست باشد) را شرح میدهم. اهداف خود را مثل یک ساختار سلسلهمراتبی در نظر بگیرید که از بالا به پایین، مفاهیم و محتوایات آن از کلی به جزئی تغییر میکنند.
حتما بخوانید: الگوریتم پنگوئن گوگل بروزرسانی شد!
این سلسله مراتب را آنقدر به سمت پایین ادامه دهید تا نهایتاً به آخرین خانهای برسید که یک کار یا هدف منفرد باشد و بتوان آن را به صورت یک مرحلهای انجام داد. در این سری مقالات که هدف ما رشد استارتاپ است، درخت سلسله مراتبی ما چیزی شبیه به این خواهد بود:
آیا اصلاً روزی خواهد رسید که بتوانید خانهی رشد استارتاپ را از این درخت سلسلهمراتبی خط بزنید؟ نه. این هدفی آنقدر گسترده است که هرگز نمیتوانید آن را به طول کامل و همیشگی محقق کنید.
آیا اصلاً روزی میرسد که بتوانید بگویید هدفِ افزایش کاربران فعال روزانه را به پایان رساندهاید؟ نه. این هم هدف نسبتاً گستردهای است، اما روزی خواهد رسید که بتوانید اهدافی مثل این را خط بزنید: آموزش کاربران برای تولید محتوا از طریق یک ایمیل.
وقتی خود را در جایی از این ساختار سلسله مراتبی قرار دهید که بتوانید با انجام اقداماتی، آن خانه از ساختار را خط بزنید، آنگاه میتوان گفت اهداف خود را به خوبی محدود و مشخص کردهاید.
گام دوم: اجرای تجزیه و تحلیل برای پایش اهداف
حالا که تصمیم گرفتهاید تولید محتوا را دو برابر کنید، سوال بعدی این است که آیا در موقعیتی هستید که بدانید واقعاً در حال حرکت به سمت این هدف هستید یا نه؟ آیا تجزیه و تحلیل درستی از اوضاع در اختیار دارید؟ برای یافتن پاسخ این دو سوال، باید به چند سوالی که در ادامه آمده است جواب بدهید:
- آیا در حال حاضر اصلاً معیاری برای پایش و رهگیری وضعیت تولید محتوا دارید؟
- آیا تولید محتوا توسط کاربران را به صورت کلی پایش میکنید یا به صورت دستهبندیهای معینی از کاربران و مبتنی بر ویژگیهای هر یک از این دستهبندیها؟
- آیا معیارهای مربوط به خود محتوا را نیز زیر نظر دارید (مثل حجم محتوا، طول آن، تعداد بازدید از آن، تعداد بهاشتراکگذاریها و …)؟
- آیا ابزارهایی را که برای تولید و مصرف محتوا استفاده میشوند، پایش میکنید؟
- آیا URLهای ارجاعدهندهای که بیشترین سهم را در تولید محتوای شما دارند، پایش میکنید؟
- و بسیاری سوالات دیگر …
بدون تجزیه و تحلیل، اهداف شما پوچ و بیمعنی خواهند بود. اگر نتوانید با قطعیت تعیین کنید که چه زمانی یک هدف، محققشده محسوب شود، به این معناست که پیششرط لازم برای گذشتن از آن هدف و رفتن به سراغ سایر اهداف را در اختیار ندارید. تجزیه و تحلیلِ شما و اهداف تعیین شدهتان، یک موازنهی تأملی (reflexive equilibrium) ایجاد میکنند که با تأمل در وضعیت هر یک از این دو، در مورد دیگری اطلاعات خوبی به دست آورد و با استفاده از اطلاعات یکی از آنها، دیگری را بهینهسازی کرد.
به عنوان مثالی از یک موازنهی تأملی، حالت زیر را در نظر بگیرید.
اگر هدفگذاری شما با افزایش دو برابری تولید محتوا شروع شود، اما سپس بفهمید که چیز مهمتری از تولید کلی محتوا وجود دارد که موجب افزایش نرخ حفظ کاربر میشود، آنگاه ممکن است در هدف خود بازنگری کنید. مثلاً اگر محتواهای سه دقیقهای، تنها نوع محتوایی باشند که نرخ حفظ تولیدکننده محتوا و مضرفکنندهی آن را افزایش میدهند، باید در هدف خود بازنگری کنید.
یکی از نکات مهم در مورد پیادهسازی تجزیه و تحلیلهای موردی برای پایش پیشرفت اهداف، تاثیری است که این تجزیه و تحلیلها در طول زمان، بر تجزیه و تحلیلهای کلی و جامع شما خواهند داشت. وقتی چند سالی را صرف ساختن یک استارتاپ و کسب هدفی پس از هدف ِدیگر، کرده باشد، متوجه میشوید که میزان دادههایی که در این مدت از این فعالیتها کسب کردهاید، بسیار زیاد و آگاهیبخش شده است. در نهایت، وقتی که یک هدف جدید تعیین میکنید ممکن است معیارهای مربوط به آن را که باید پایش شوند، از قبل بشناسید و دادههای گذشته را نیز در اختیار داشته باشید تا به آنها رجوع کنید و از چند و چون دستیابی به هدفهای مشابه مطلع شوید.
تمام هکرهای رشد با یک تبر کُند شروع میکنند، اما این ابزار با گذر زمان تیزتر و تیزتر میشود. بنابراین، در ابتدای کار ناامید نشوید.
حتما بخوانید: متا تگ رفرش یا Meta Refresh چیست؟
گام سوم: از نقاط قوت خود استفاده کنید
ارشمیدس میگوید:
یک اهرم بلند و یک نقطهی اتکا به من بدهید تا زمین را تکان بدهم!
این گفته فقط جنبهی ادبی ندارد. به نوعی ریشه در حقیقت دارد. با یک اهرم که به اندازهی کافی بلند باشد و با کمی نیرو، میتوان اجسامی بسیار سنگین را جابهجا کرد.
هر استارتاپی نقاط قوت یا داراییها و توانمندیهای درونی خودش را دارد که میتوان از آنها به عنوان یک اهرم استفاده کرد. وقتی چیزی ارشمند در اختیار دارید که استفاده از آن مستلزم انرژی اندکی است، اما میتواند نتایج بزرگی به بار آوَرَد، یعنی اهرم را به دست آوردهاید.
بیایید همان مثالی را که در بالا برای ساختار سلسله مراتبی هدفها معرفی کردیم، ادامه دهیم. برای مثال میخواهید تصمیم بگیرید که ابتدا یک ایمیل آموزشی برای کاربران خود بفرستید یا یک دستهبندی با عنوان رویدادهای جدید را در محصول خود ایجاد کنید. اگر مثلاً 200 هزار آدرس ایمیل در اختیار داشته باشید و سامانه ارسال گروهی ایمیلتان، کاملاً درست عمل کند (و بتوانید ایمیل خود را ظرف یک روز تهیه کنید)، به نظر میرسد که یک اهرم بلند در اختیار دارید.
اما اگر ایجاد دستهبندی رویدادهای جدید در وبسایتتان، مستلزم حداقل چند روز برنامهریزی، چند روز طراحی، بازبینی طرح گرافیکی و چند روز برنامهنویسی باشد و از طرف دیگر، برنامهنویسان شما همین حالا هم به زحمت به کارهای روزانهی خود میرسند، این گزینه اصلاً مسیر امیدوارکنندهای پیش پای شما نمیگذارد؛ بخصوص اگر به دنبال بازدهی بالا در کوتاهمدت باشید.
در اینجا، همین قانون اهرم است که به شما تصمیم درست را نشان میدهد. بنابراین بهتر است بر روی ارسال ایمیل تمرکز کنید. اهرم یا نقطه قوت استارتاپ شما به اندازهی لیست ایمیلها و سامانهی ارسال ایمیل شماست؛ نه میزان قدرت مهندسی تیم شما در مواجهه با مشکلات و چالشها. البته ممکن است یک استارتاپ دیگر، گزینهی دیگری را انتخاب کند، اما تنها در صورتی که اهرم یا نقطه قوت آنها ایجاب کند.
برنامهها، اهداف و کارهایی که بدون توجه به اهرمهای کسبوکارتان (و به نوعی در خلأ) اولویتبندی شدهاند، معمولا کارآمد نیستند. فعالیتهای خود را بر اساس توانمندیهایتان برنامهریزی کنید. توصیه میکنم ابتدا قسمتهای ۳ تا ۶ این سری مقالات را بخوانید و سپس با توجه به اهرم یا نقطه قوت خاصی که شرکتتان دارد، به هر تاکتیکی که معرفی شده یک امتیاز بدهید تا در آینده، بر اساس امتیازات، اولویتبندیشان کنید.
دنبال یه کار پر درآمد از اینترنتی؟
برای مشاوره رایگان، همین الان با ما تماس بگیرید.
گام چهارم: آزمایش را اجرا کنید
خب، تا اینجای کار، گام اول را تکمیل کردهاید، یعنی هدف خود را افزایش دو برابری تولید محتوا قرار دادهاید. همچنین، گام دوم را هم اجرا کردهاید و حالا دادههای ضروری را که موفقیت عملکرد شما در راستای هدف را نشان میدهند، پایش میکنید.
از سوی دیگر، گام سوم را هم برداشتهاید و میخواهید از طریق خبرنامهی ایمیلی به کاربران خود آموزش بدهید زیرا در این حوزه است که نقطه قوت شما خودش را نشان میدهد. حال، زمان اجرای آزمایش است که در مثال ما، یعنی واقعاً باید ایمیل را بفرستید. (توجه: به این خاطر در این مرحله ارسال ایمیل را یک آزمایش میپنداریم زیرا هنوز هیچکس نمیداند در عمل چه اتفاقی رخ میدهد.) اما باید برخی نکات را حین اجرای آزمایش مدنظر داشته باشید:
فرضیههای خود را قبل از اجرای آزمایش، یادداشت کنید
پیش از آنکه آزمایش را عملی کنید، باید بهترین پیشبینیهای خود نسبت به آنچه اتفاق خواهد افتاد را روی کاغذ بیاورید. آیا فکر میکنید این ایمیل نسبت به ایمیلهایی که تاکنون فرستادهاید، نرخ کلیک بالاتری خواهد داشت یا پایینتر؟ چرا چنین فکری میکنید؟ فکر میکنید این ایمیل، تولید محتوا را ظرف ماه آینده چقدر افزایش میدهد؟ آیا به تنهایی شما را به هدف تولید دو برابری محتوا میرساند یا اینکه تنها بخشی از این هدف را محقق میکند؟
حتما بخوانید: ناگفتههای کسب درآمد از آپارات
شاید نوشتن این جور حدسیات کار احمقانهای به نظر برسد؛ وقتی که خیلی راحت میتوانید ایمیل را ارسال کنید و ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. اما اگر طرز فکرتان این است، پس از نکتهی اصلی غافل هستید. فرضیهها و حدسیات، انعکاسی دقیق از پیشفرض و تخمین ذهنی شماست؛ پیش از آنکه اجرای آزمایش به شما امکان بدهد گذشته (یعنی حدسیات و فرضیههای خود) را بازنگری کنید و خود را یک نابغه بدانید. این کار به شما نشان میدهد که پیش از اجرای آزمایش تصوراتتان تا چه حد اشتباه یا درست بوده است.
برای مثال، تصور کنید فرضیه فعلی شما این است که نرخ کلیک، کمتر از ایمیلهای قبلی خواهد بود زیرا همین حالا نیز هفتهای یک ایمیل برای کاربران میفرستید و معتقدید که ایمیل دوم برای آنها آزاردهنده است. سپس، آزمایش را اجرا میکنید و میبینید که نرخ کلیک بالاتری از ایمیلهای معمول به دست آمده است. اگر هیچ مدرکی از این فرضیهی اشتباه خود نداشته باشید، وسوسه میشوید گذشته را بازنویسی کنید و به خودتان یا سایر اعضای تیم القا کنید که این همان نتیجهای بوده که از اجرای آزمایش انتظار داشتهاید زیرا شما یک نابغهی استارتاپی هستید!
اما نوشتن و مکتوب کردن فرضیات، باعث صداقت شما خواهد شد. حالا به جای تلاش برای اینکه به همه ثابت کنید چقدر باهوش بودهاید، بحثتان بر سر این خواهد بود که چرا فرضیاتتان اشتباه از آب درآمده است. ممکن است در این بحثها بفهمید که تعداد کاربرانی را که مایل بودهاند با استارتاپ شما در ارتباط باشند، دست کم گرفتهاید. این آگاهی و بینش، مزایایی به همراه دارد که میتواند فراتر از موضوع ارسال ایمیل، به کارتان بیاید.
اگر احساس میکنید ایدهی مطرح کردن فرضیه، باعث میشود که قضیه خیلی شبیه مسائل علمی شود و کمتر به فرهنگ رایج و سنتی میان استارتاپها شباهت داشته باشد، خب چه چیزی از این بهتر؟
در اختصاص منابع برای اجرای آزمایش، عاقلانه عمل کنید
هر زمان که آزمایشی اجرا کنید، قطعاً باعث اختلال در جریان عادی فعالیتهای استارتاپتان میشود. اول اینکه کل تیم باید درباره آزمایش مطلع شود تا بتواند برای هرگونه اتفاق ناخوشایندی خود را آماده کند. دوم اینکه باید بدانید چه زمانی استارتاپ شما با کمبود منابع مواجه است. اگر روزهای سهشنبه روزی است که معمولاً سِرور با حداکثر توان مشغول سرویسدهی است، پس نباید در این روز آزمایشی انجام دهید که ۳۰٪ ترافیک بیشتری به سوی آن سرازیر کند.
سوم اینکه اگر پیش از اجرای آزمایش، به میزان مشخصی زمان برای تکمیل عناصر آزمایش نیاز دارید، حتماً الزامات زمانی مورد نیازتان را مدنظر قرار دهید. در این زمینه بد نیست به قانون داگلاس هافستادر، دانشمند معروف علوم شناختی اشاره کنیم. اگر قانون هافستادر (Hofstadter’s Law) را به خاطر بسپارید، قطعا در عمل جواب بهتری خواهید گرفت:
همیشه از آنچه فکر میکنید، بیشتر زمان میبَرد. حتی موقعی که قانون هافستادر را هم در نظر گرفتهاید.
از نتایج اولیه دلسرد نشوید
پدیدهای وجود دارد که ما بارها و بارها تجربه کردهایم و آن باور همیشه-حاضری است که میگوید آزمایشی که اکنون دارم انجام میدهم، هر چه باشد، در نهایت موجب بهبود امور میشود. با این باور، به خود میگوییم: “آزمایشی که در حال حاضر وقت و انرژی خود را به آن اختصاص دادهام، به نظر میرسد پاسخی روشن برای مشکلات شرکت من دارد. اگر این آزمایش ارزش وقت و انرژی من را دارد، پس باید همان چیزی باشد که موتور موشک رشد را روشن میکند.” اما این باور با آنچه در حقیقت رخ میدهد منافات دارد. تمام آزمایشاتی که انجام میدهید به پاسخی برای مشکلات شرکتتان منجر نمیشوند و در آن زمان است که احتمال سرخوردگی و رها کردن فرایند رشد زیاد میشود.
همانطور که در قسمت قبلی این سری مقالات گفتیم، اکثر اقدامات شما به عنوان یک هکر رشد شکست خواهند خورد. البته ایرادی ندارد که خوشبین باشید، اما نباید هر بار که آزمایشاتتان نتایجی نه چندان استثنایی به بار میآورند، دلزده و مأیوس شوید. اصلاً به همین دلیل است که وقتی یک هدف مشخص و محدود تعریف کردید باید از چند جناح به آن حملهور شوید، زیرا اکثر تاکتیکهایتان جواب نخواهند داد.
از موفقیتها و شکستهایتان درس بگیرید
شنیدهاید که میگویند شهرت بد وجود ندارد؟ یعنی اگر ستارگان سینما حتی به خاطر یک فیلم ضعیف هم مرتب در رسانهها مورد اشاره قرار بگیرند باز برای شهرتشان خوب است. به همین ترتیب، دادهی بد هم وجود ندارد. حتی اگر آزمایشتان شکست بخورد، باز هم به خاطر آن آزمایش قطعا توانستهاید اطلاعات زیادی درباره محصول و کاربران خود به دست آورید که میتوان از آنها در آزمایشات بعدی استفاده کرد.
توماس ادیسون بیش از ۱۰۰۰ بار شکست خورد تا توانست لامپ را اختراع کند. وقتی در این باره از او سوال شد، ادیسون جواب داد:
من ۱۰۰۰ بار شکست نخوردهام، من موفق شدهام ۱۰۰۰ راه نساختن لامپ را کشف کنم!
شما میتوانید هم از موفقیتهایتان چیزهایی بیاموزید و هم از شکستهایتان. هیچ دادهی غیرمفیدی وجود ندارد. حتی دیتای شکستها هم به کارتان خواهد آمد. آزمایشهای ناموفق مانع یادگیری شما نخواهند بود، بلکه فقط زمانی از یاد گرفتن بازمیمانید که آزمایش کردن را کنار بگذارید.
حتما بخوانید: مشتری هدف من چه کسی است؟ بازار هدف دقیقاً کجاست؟
گام پنجم: آزمایش را بهینه کنید
آزمایش باید بهینه باشد. آزمایش چیزی نیست که آن را یکبار انجام دهید و از آن عبور کنید. باید آزمایش را هر بار بهینهتر کنید و مجدداً اجرا کنید. فقط زمانی میتوانید یک آزمایش را تمام شده بدانید که واقعاً در بهینهترین شرایط انجام شده باشد نه زمانی که از انجام دادن دوباره و دوبارهی آن خسته شدهاید.
گروه کنترل داشته باشید
همواره وقتی امکانش را دارید، باید از یک گروه کنترل بهره ببرید. این کار موجب میشود که بتوانید تغییراتی را که معمولاً توضیحشان دشوار است، توجیه کنید. اگر مثلاً ایمیل خود را تنها برای ۸۰٪ کاربران خود بفرستید و نه همهی آنها، آنگاه میتوانید بفهمید که تولید محتوا در آن گروه چقدر در مقایسه با گروه کنترل (یعنی آن ۲۰٪ که ایمیل را برایشان نفرستادهاید) افزایش یافته است.
همچنین، ممکن است به خاطر یک عامل پنهان یا پیشبینینشده (خارج از کنترل یا دانش شرکت شما) کاهشی قابل توجه در تولید محتوای وبسایتتان رخ داده باشد. بدون یک گروه کنترل، شاید چنین برداشت کنید که ارسال ایمیل باعث کاهش تولید محتوا شده است، مسئلهای که اصلا حقیقت ندارد.
به جدول زیر نگاه کنید. بدون گروه کنترل ممکن است فکر کنید که تولید محتوا حدود ۱۰٪ (به جای ۵٪) برای هر یک از کاربران کاهش داشته است و شاید تصور کنید این کاهش، با ایمیلی که برای کاربران ارسال کردهاید، ارتباط دارد.
از تست A/B استفاده کنید
آزمونهای A/B به یک دلیل مشخص با استقبال هکرهای رشد مواجه شدهاند: آنها جادو میکنند!
شاید معتقدید خودتان به خوبی میدانید که موضوع ایمیلی که میفرستید چه باید باشد تا کاربر ترغیب شود روی آن کلیک کند، اما آزمون A/B است که حقیقت را به شما خواهد گفت. شاید با خود فکر کنید میدانید چه صفحهی فرودی باید برای ایمیل طراحی کنید تا کاربران به تولید محتوا ترغیب شوند، اما آزمون A/B است که حقیقت را به شما خواهد گفت. ابزارهای بسیار کمی هستند که قادرند چنین نتایج بزرگی را به راحتی در اختیار شما بگذارند و یکی از آنها، همین آزمون A/B است.
بدانید چه موقع باید یک آزمایش را کنار بگذارید
ما معمولاً از انجام یک آزمایش دست نمیکشیم، مگر زمانی که ثابت شده باشد اهرم و نقطه قوت شرکتمان، ضعیفتر از چیزی بوده است که در ابتدا فکر میکردیم. ما زمانی از آزمایش دست میکشیم که به طور منطقی به این نتیجه برسیم که این آزمایش، بدون نیاز به منابع بیش از حد، دیگر نتایج بهتری به بار نخواهد آورد.
گام ششم: تکرار کنید
حال وقت آن رسیده که آزمایشی جدید یا نسخهی بهبودیافته از یک آزمایش پیشین را انتخاب کنید و تمام این مراحل را بارها و بارها طی کنید. اگر مطابق همین روالی که در این مقاله توضیح دادیم پیش بروید، آنگاه دستیابی به موفقیت، چیزی بیش از نتیجهی فرعی عزم شما یا ثمرهی بخت و احتمالات خواهد بود. در واقع شما موفقیت را برنامهریزی کردهاید.
جمعبندی
در آخر این مقاله، نکات مهم گفته شده را بار دیگر با هم مرور میکنیم:
- گام ۱: اهدافی معقول و قابل دستیابی تعریف کنید
- گام ۲: برای پایش اهداف خود از تجزیه و تحلیل بهره بگیرید
- گام ۳: نقاط قوت فعلی خود را به اهرم موفقیت بدل کنید
- گام ۴: آزمایش را اجرا کنید
- گام ۵: آزمایش را بهینهسازی کنید
- گام ۶: فرایند را تکرار کنید
در این مقاله با فرایند اجرای هک رشد آشنا شدیم. در قسمت بعدی از سری مقالات هک رشد به معرفی قیف هک رشد میپردازیم که ابزار و مدلی برای جذب، فعالسازی و حفظ کاربران است. با ما همراه باشید.